مهم نیستــــ اگر انـسـان بـرای کـسی که دوسـتـش دارد غـرورش را از دستـــــ بـدهـد ؛
امـا فـاجـعـه اسـتــــــ اگر بـه خـاطـر حـفـظ غـرور ، کـسی را که دوسـتـــــ دارد از دستـــــ بـدهـد .ویـلـیـام شکـسـپـیـر


عکس هایی از برخورد آب و آتش در یك لحظه

دنـیـ ـا مـثل پــاییـ ـزه هم قـ ـشنگه هم غم انگیـ ـزه :(

قشنگیش به خاطر تــ ـو و غم انگیزیش به خــاطر دوری تـ ـو . . . 


می پسـندم پاییـز را

که معافـم می کنـد

از پنـهان کردن

دردی که در صـ ــدایم می پـ ـیچـد ُ

اشـ ــکی که در نگاهــم می چـرخـ ــد

آخر همه مـی داننـ ـد

ســـرمـا خورده ام . . . :| 

یــ ــه وقـــ ـــتا دوســـ ــت داری یـــکــــ ـــی کنـ ــارت باشـ ـــه

از خـــ ـــواب کــه بیـــ ـــ ـدار میشــ ـــی بخـوابــی روش نـازش کنــی

اون مـــــ ـوقع ست کــه آدم سنگـینـــ ـــی هیــچ چــیـــ ــــزی رو احســ ــاس نمــ ـی کــ ــنه


حــــتی زنـدگــ ـی...

زندگی هم بد دارد و هم خوب


                   

زندگی ، تفاوت بین روزهای آسان و روزهای سخت است !
گاهی وقت ها آنقدر غرق مشکلات می شوی که خود را ته دنیا می بینی، آخر زندگی..
 گله مندی از زمین و زمان می شود کار هر روزت تا شاید کمی آرام شوی از دردهایی که در سینه ات انباشته شده است.
یک دنیا بغض ، اشک های شبانه ، تنهایی و درد می شود داستان همیشگی.
بعضی وقت ها هم هر کاری که می کنی نمی شود و خود را میان کوچه بن بست های زندگی دلشکسته و تنها می بینی.
 خب ، تقصیر تو هم نیست، بعضی وقت ها نمی شود هر چه که سعی می کنیم...

و گاهی می شود در خوشی آنقدر غرق می شوی که به کل تمام دردهایت، غم هایت و مشکلاتت را فراموش می کنی انگار از اولش هم، همین بوده حتی اگر یک روز باشد.
 زندگی هم بد دارد و هم خوب ولی در بین این تفاوت ها نباید خود را فراموش کنیم...
اگر روزی غرق خوشی هایت بودی دست دردمندان را بگیر و یاری کن و به یاد آور دردهای گذشته ات را.
اگر روزهای خوبت ورق می خورد از صحبت های درد آور رنج دیده ای دلخور مشو، سکوت کن به حرف هایش گوش بده و باز به یاد آور لحظه های بی قراریت را.
 اگر کسی بغض داشت شانه ایی باش برای اشک هایش، اگر درد دلی داشت سنگ صبوری باش برای دلش و باش هر آنچه که خود دوست داشتی برایت باشند.
و اگر در گذر روزهای سخت زندگیت کسی را غرق در خوشی دیدی ناشکری مکن و بدان
 " آخرش، یک روز خوب هم برای تو میاید "

بازی زمونه


                     

پسر پیش خود می گفت هیچگاه عاشق نخواهم شد و محال است به کسی دل دهم!
 همیشه شکست های عشقی دیگران را ابلهانه می دانست و به تمسخر می گرفت و سرزنش دوستانش شده بود کار هر روزش.
از کلمه های جدایی و تنهایی و سیگار سخت تنفر داشت و به خیالش کسانی که از تنهایی و جدایی رو به سیگار آورده بودند را آدم هایی بی اراده و غیر قابل بخشش می دانست.
روزها از پی هم می گذشت تا اینکه یک روز پسر احساس عجیبی در دلش داشت، انگار ته قلبش چیزی تکان می خورد.
تا به خود بیاید سخت عاشق شده بود و وابسته.
مدت ها گذشت و از آن چیزی که می ترسید سرش آمد و او مانده بود با عشقی نافرجام و شکست خورده.
دیری نپایید، تنهایی و جدایی سراغش آمدند و مانده بود پای یک
دنیا درد و دلتنگی 
و خاطرات خاک خورده در ذهنش که با زخم های عمیقی به یادگار مانده بود
و
خیره شده بود به سیگار در دستش که این روزها عجیب در دلش جا گرفته بود.

بیخیالی

 

گاهی وقت ها باید زد به بیخیالی !
از بار مشکلات شانه خالی کنی !
دراز بکشی و ساعت ها به آسمان خیره شوی...
پا روی پا بیندازی و هیچ کاری نکنی..!
یا اصلا، هر کاری که دلت خواست بکنی
مانند کودکی شوی،
بازی کنی، فریاد زنی، بهانه بگیری، بی هوا بخندی و هر وقت دلت خواست گریه کنی...
آری ! باید گاهی زد به بیخیالی !
آنقدر بیخیال که بتوانی لحظه ای زندگی کنی

داستان

 

ﺭﻭﺯﯼ ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰﯼ ﻧﺸﺴﺖ.
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﺭﻓﺖ. 
ﭘﺴﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺑﺎ ﺷﮑﻼﺕ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﮔﻔﺖ پنجاه ﺳﻨﺖ...
ﭘﺴﺮ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﯿﺒﺶ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﻮﻝ
ﺧرﺩﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺷﻤﺮﺩ.
ﺑﻌﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﺰﻫﺎ ﭘﺮﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻫﻢ
ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪﻥ میز بودند با ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ ﺗﻨﺪ ﮔﻔﺖ سی و پنج ﺳﻨﺖ.
ﭘﺴﺮ: ﻟﻄﻔﺎ ﯾﮏ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ.
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﺤﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ.
ﭘﺴﺮ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻭﻗﺪﺍﺭ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﯿﮑﻪ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﯿﺰ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ، ﮔﺮﯾﻪﺍﺵ ﮔﺮﻓﺖ.
ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﮐﻨﺎﺭ ﻇﺮﻑ ﺧﺎﻟﯽ، پانزده ﺳﻨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺍﻧﻌﺎﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ...

...

پروردگارا 

             

داده هایت ، نداده هایت و گرفته هایت را شکر می گویم

                            

چون داده هایت نعمت ، نداده هایت حکمت و گرفته هایت امتحان است.

    

سلام دوستای گلم

من خیلی وقته اپ نکردم اینجارو اما همیشه یادتونم بخصوص دوستای گلی ک توی چت بودیم باهم خیلی دوستون دارم .

عشق است trial

دوچرخه های تریال ( TRIAL ):
این رشته هم تلفیقی از دوچرخه کوهستان با دوچرخه BMX به وجود آمده و علاقه مندان می توانند با دوچرخه تریال حرکات نمایشی در محیط کوهستان و شهر را تجربه کنند . در تریال اصل بر تعادل است . در این رشته دوچرخه سوار بیشتر با انجام حرکات تعادلی و جفت کشیدن ها ، دو چرخه را از روی یک مانع به روی مانعی دیگر می پراند. این موانع هم می توانند مصنوعی باشند مثل محیط های شهری و پارکها و هم طبیعی مثل صخره ها .عموما حرکات اکروباتیکی و پرشهای خیلی خاص و حرکات تعادلی به مانند ثبت رکود بالا رفتن از 747 پله به علت طراحی خاص دوچرخه تریال تنها به این دوچرخه امکان پذیر است و نمی توان با BMX آنرا انجام دهید .
از دیگر خصوصیاتش توانایی رکاب زدن در سربالای را دارا می باشند و می توانند از مزایای یک دوچرخه کوهستان به مانند سیستم دنده و ترمز دیسک و کمک فنر و غیره به خوبی بهره ببرند .
به علت رسیدن به تعادل مطلوب ، تنه این دوچرخه ها کوتاه ودارای شیب تنه زیاد بوده که از نشانه های بارزشان می باشد و همچنین باید دارای استحکام قابل قبول برای انجام حرکات نمایشی را داشته باشند . تعداد پره های چرخ در این دوچرخه ها زیاد بوده تا در پرشها آسیب نبیند ، لاستیکها نیز باید تحمل پرشها و حرکات نمایشی را داشته باشند. بیشتر اوقات چون دوچرخه سوار از زین استفاده نمی کند و به جهت عدم مزاحمت زین و لوله زین را حذف می کنند .
دوچرخه های تریال اصولا دارای ترمز های روغنی( هیدرولیک) هستند .
به تازگی سایز 24 اینچ هم به مسابقات جهانی تریال (فدراسیون جهانی دوچزخه سواری) اضافه شده است.1

ب روزی رو حال کنید خخخخخخخخخخخخ

سوتی در فیلم مادرانه!
گوشی این آدمه بر عکس گرفته شده...
هه هه هه
عکس سوتی جالب در سریال مادرانه

///////////

images?q=tbn:ANd9GcTU8Y31wdKz0Ou0pknJEfV

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

35168962914077192017 گربه!گوگولی مگولی! گربه های تنها گربه نژاد ایرانی گربه نره گربه سگ گربه ترول گربه cat گربه چنگ زدن گربه چنگ انداختن گربه سگ و گربه ترول گربه ای ترول گربه

×××××××خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

176203884_m.jpg

.................

a8a0cacd2ede03229f624ef8ae6ab20f-425

...........

فراموش مکن تا باران نباشد رنگین کمان نیست....
تا تلخی نباشد شیرینی نیست ....
و گاهی همین دشواری هاست که از ما انسانی نیرومندتر و شایسته تر می سازد...
خواهی دید!!!
آری خورشید بار دیگر درخشیدن را آغاز می کند....!


8z37v35c5ooxkmlnzrgx.jpg

..............

943638_559550694081734_660452440_n.jpg

KURD

562679_561614257227581_1213703278_n.jpg

هــــــــــــــــــــــــــــــــــی لوله گاز!

معلم چو آمد به ناگه کلاس
چو شهری فرو خفته خاموش شد
سخنهای ناگفته کودکان
به لب نارسیده فراموش شد
سکوت کلاس غم آلوده را
صدای درشت معلم شکست
زجا احمدک جست و بند دلش
بدین بیخبر بانگ،ناگه گسست
بیا احمدک،درس دیروز را
بخوان تا ببینم که سعدی چه گفت؟
ولی احمدک درس ناخوانده بود
به جز آنچه دیروز آنجا شنفت
عرق چون شتابان سرشک یتیم
خطوط خجالت به رویش نگاشت
لباس پر از وصله و ژنده اش
به روی تن لاغرش لرزه داشت
زبانش به لکنت بیفتاد و گفت؛
بنی آدم اعضای یکدیگرند
وجودش بیکباره فریاد کرد
که در آفرینش ز یک گوهرند
در اقلیم ما رنج بر مردمان
زبان دلش گفت بی اختیار
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز.....تو کز....وای یادش نبود
جهان پیش چشمش سیه پوش شد
سرش را به سنگینی از روی شرم
بپایین بیفکند و خاموش شد
ز چشم معلم شراری جهید
نماینده آتش خشم او
درونش پر از نفرت و کینه گشت
غضب می درخشید در چشم او
"چرا احمد کودن بیشعور"
معلم بگفتا به لحن گران
نخواندی چنین درس آسان بگو
مگر چیست فرق تو با دیگران؟
عرق از جبین ،احمدک پاک کرد
خدایا چه می گوید آموزگار؟
نمی بیند آیا که در این میان
بود فرق مابین دار و ندار؟
چه گوید؟بگوید حقایق بلند؟
به شهری که از چشم خود بیم داشت
بگوید که فرق است مابین او
وآنکس که بی حد زر و سیم داشت؟
به آهستگی احمد بینوا
چنین زیر لب گفت با قلب چاک
که آنها به دامان مادر خوش اند
و من بی وجودش نهم سر به خاک
به آنها جز از روی مهر و خوشی
نگفته کسی تا کنون یک سخن
ندارند کاری به جز خورد و خواب
به مال پدر تکیه دارند و من
من از روی اجبار و از ترس مرگ
کشیدم از این درس بگذشته دست
کنم با پدر پینه دوزی و کار
ببین دستهای پر پینه ام شاهد است
سخن های او را معلم برید
ولی او سخنهای بسیار داشت
دلی از ستمکاری ظالمان
نژند و ستمدیده و زار داشت
معلم بکوبید پا بر زمین
که این پیک قلب پر از کینه است
به من چه که مادر زکف داده ای
به من چه که دستت پر از پینه است
رود یک نفر پیش ناظم که او
به همراه خود یک فلک آورد
نماید پر از پینه پاهای او
ز چوبی که بهر کتک آورد
دل احمد آزرده و ریش گشت
چو او این سخنها از معلم شنفت
ز چشمان او برق سویی جهید
به یاد آمدش شعر سعدی و گفت؛
ببین یادم آمد دمی صبر کن
تامل،....خدا را،تامل...دمی
تو کز محنت دیگران بی غمی
"نشاید که نامت نهند آدمی"
شاعر: علی اکبر اصفهانی

تصﻮﺭ ﻛﻨﻴﻦ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﺮﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﺟﻨﮒ
ﺍﻟﻬﺎﻡ : ﺍﻭﻥ ﺩﺷﻤﻦ ﺭﻭ ﺗﻴﺮ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﻛﻦ , ﻧﻪ ﺣﻴﻔﻪ
ﺧﻮﺷﻜﻠﻪ ﺩﻟﻢ ﻧﻤﻴﺎﺩ ﺑﻜﺸﻤﺶ؛ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻡ !
... ﻣﻬﺴﺎ ﺗﻔﻨﮓ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮ ﻛﻦ؛ ﺑﺎﺷﻪ ﻳﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻭﺍﻳﺴﺎ
ﻣﻮﻫﺎﻣﻮ ﺑﺒﻨﺪﻡ !
ﻧﻴﻠﻮ ﺧﺸﺎﺏ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﻴﺎﺭ؛ ﺃﻩ ﻳﻪ ﺳﻮﺳﻚ ﺩﺍﺭﻩ ﺭﻭ ﺧﺸﺎﺑﺎ
ﺭﺍ ﻣﻴﺮﻩ!
ﺷﺒﻨﻢ؛ ﺍﻭﻥ ﭘﺴﺮﻩ ﺭﻭ ﺑﻜﺶ, ﻭﺍﻱ ﻧﻪ ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﻢ ﺧﻮﻥ
ﺑﺒﻴﻨﻢ!
ﺳﻮﺳﻦ ﻫﻔﺘﻴﺮﺍ ﺭﻭ ﭘﺮ ﻛﻦ ﺍﻩ ﺩﻳﺪﻳﻦ ﭼﯽ ﺷﺪ ﻧﺎﺧﻨﻢ
ﺷﻜﺴﺖ !
ﻧﺎﺯﯼ ﻓﺮﺩﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺧﻂ ﻣﻘﺪﻡ؛ ﺣﺎﻻ ﻣﺎ ﭼﯽ بپوشیم؟

ما همیشه یا جای دُرست بودیم در زمان غلط،
یا جای غلط بودیم در زمان دُرست!
و همیشه همین‌گونه همدیگر را از دست داده‌ایم...

پل استر
مون پلاس

زنده

پرسید بخاطر کی زنده هستی.بااین که دلم میخواست باهمه ی وجودمدادبزنم بگم بخاطر تو.بهش گفتم :به خاطر هیچکس .پرسیدپس بخاطر چی زنده هستی؟بااینکه دلم میخواست فریاد بزنم بگم بخاطر تو.بایک بغص غمگین گفتم بخاطر هیچ چیز .ازش پرسیدم توبخاطر چی زنده هستی.؟درحالیکه اشک درچشمانش جمع شده بود.گفتتتتتتتتتتتت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز وهیچ کس زنده است

ترسم ازاینه

ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﺷﺐ ﻫﻢ ﺭﺍﺿﯽ ﺷﺪﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﻢ
ﺑﯿﺎﯾﯽ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﺕ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ

کمه

ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﺯﻥ
ﺗﻮ ﺭﻭ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ
ﺍﺯ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﺵ ﺑﺨﺎﻃﺮﺕ ﺑﮕﺬﺭﻩ،
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﯾﻪ ﻋﻤﺮ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﺨﻮﺍﻩ !
ﯾﻪ ﻋﻤﺮ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻤﻪ!

بیذار

بـــیـــزار بـــــاش از مـعـشـوقـــه ای کـه
اســـــم کــــارهـــای بــــــدش را آزادی بـــگــــذارد
اســـــم نـــگـــرانــی هـــایـــتـــــ را گــــیـــر دادن بــــــگــذاردو
 بــرای بــی تــفــاوتــی هـایـش اعـتــمـاد داشـتـن بـه تـو را بــهــانــه کـنـد

کاش

کاش کسی در دل مان پا نمیذاشت کاش وقتی میرفت در دل مان رده پایی نمیذاشت...

گفت انقدسیگارنکش میمیری...

گفتم اگرنکشم میمیرم...

گفت اگه بکشی بادرد میمیری...

گفتم اگر نکشم ازدرد میمیرم...

گفت هوای دودی جلوی دردو نمیگیره...

گفتم هوای صاف جلوی مرگونمیگیره...

یکم نگام کردوگفت بکش...

همیشه اونی که دوست داره با همه چیزت میسازه...دلش بشکنه زود میبخشه...میگه خوب یا بد عشقمه...

اما گاهی وقتا باید سکوت کرد..یه وقتی شاید اون روش نشه بگه بروو..اون موقع باید بدونی وقت رفتنه..گاهی وقتا تمام انگیزه هات رو نابود میکنه..گاهی باید رفت ..بی صدا . آراام و برای همیشه

راحـت باش , 

چیــزی نیست 

یک شکسـت عاطفـی سـاده ؛دوستـش داشتـم , دوستـم داشت دوستـش دارم , دیگـر دوستــم نـدارد 

هستـــــم , ولــــی او نیـــست 

به همیـن سادگی ...

فقــــط ...گذشته ام درد می کند..